اتاق عمل
بعدازاینکه لباسای آبی رنگ عملوپوشیدم باخانم پرستارمهربون رفتیم واسه عمل حالمم اصلاخوب نبودحسابی سرماخورده بودم وسرفه میکردم اتاق عمل خیلی محیط جالبی بوداولین باربودمیدیدم واسه بیهوشی کلی بادکترکلنجاررفتم ولی قبول نکردوگفت واسه هردوتون بهتره که بی حسی بشید منم قبول کردم وواردفازعمل شدیم محیط اتاق خیلی سردبودوداشتم میلرزیدم ازاسترس زیادوهم اینکه سرماخورده بودم همه چیزومیدیدم ومیشنیدم وبی صبرانه منتظرصدای دلنشین وزیبات بودم نازنینم خدایاشکرت این صدای دخترمه خیالم راحت شدنگران وضعیتت بودم و فقط دوست داشتم همه جاتوبادستام لمس کنم تامطمئن بشم سالم وسلامت هستی ازکادرعمل میپرسیدم مشکلی نداره اوناهم باحوصله توضی...
نویسنده :
مامان فرشته مهربون
22:17